
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۴۴۱
۱
تا جهان بوده است با نیکان بدان در کینهاند
میگساران را حسودان دشمن دیرینهاند
۲
بگذر از اهل ورع کاین مردم افسردهدل
همچو کرم پیله زیر خرقهٔ پشمینهاند
۳
قدسیان گنجینه سر محبت گر شدند
عاشقان با داغ عشقش نقد آن گنجینهاند
۴
در خراباتند مستوران به مستی متهم
مفتیان مستند و شیخ مسجد آدینهاند
۵
کی غم و دردت برون از دل کنم کاین همدمان
همچو جان در دل درون و همچو دل در سینهاند
۶
آن حریفان کز می وصل تو شب بودند مست
تا قیامت در خمار آن می دوشینهاند
۷
غیبت رندان نگنجد در درون اهل دل
دم مزن اهلی که پاکان صفا آیینهاند
نظرات