
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۴۵۳
۱
بسکه از گرم اختلاطی گلرخان آتش وشند
عاشقان تا دیده اند این قوم را در آتشند
۲
خسروان ملک خوبی را همه چیزی خوشست
اینقدر باشد که گاهی با فقیران ناخوشند
۳
ایکه رشک آید ترا بر عیش مستان وصال
غافلی کاین دردمندان زهر هجران میچشند
۴
سالها در کوره رندی چو زر بگداختم
حمل ناپاکی مکن بر ما که رندان بی غشند
۵
پیش لطف ساقی ما صافی و دردی یکیست
اهلی از بی بختی ما عاشقان دردی کشند
نظرات