اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۴۵۶

۱

در چنگ غمت سخت اسیرم چه توان کرد؟

راضی بهلاکم چه نمیرم چه توان کرد؟

۲

بی زر نتوان دامن یوسف بکف آورد

مسکین من محروم فقیرم چه توان کرد؟

۳

در روز جوانی نزدم صید مرادی

امروز که افتاده و پیرم چه توان کرد؟

۴

گیرم که شفابخش شود لعل تو روزی

آن روز که درمان نپذیرم چه توان کرد؟

۵

هرچند که من کوه غمم در صف عشاق

در چشم رقیب تو حقیرم چه توان کرد؟

۶

گر کار بجان میرسد از جان گذرم هست

وز لعل لبت نیست گریزم چه توان کرد؟

۷

در بند غم او جگرم سوخت چو اهلی

با اینهمه چون پند نگیرم چه توان کرد؟

تصاویر و صوت

نظرات