
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۴۶۷
۱
باز شمعم خانه روشن، کوری اغیار کرد
عاقبت دود چراغ شب نشینان کار کرد
۲
صد هزاران عاشق گل گشت و کس آهی نزد
مدعی از زخم خاری شکوه بسیار کرد
۳
در سر بازار حسنش گل خریداری نیافت
گرچه چندین گل فروشی گل درین بازار کرد
۴
دور ازان لبها نمی خواهم حیات و زندگی
زانکه هجر او مرا از زندگی بیزار کرد
۵
پرده بگشود آن گل و اهلی ز حیرت دم نزد
گرچه با خود همچو بلبل صد سخن تکرار کرد
نظرات