
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۴۷
۱
جز وصل هوس نیست چو پروانه خسان را
کو شمع که آتش زند این بوالهوسان را
۲
ای گل که دمد از نفست بوی بنفشه
زنهار مکن همد خود هیچ کسان را
۳
خونابه حسرت همه تاچند خورم من
یکبار هم این می بچشان همنفسان را
۴
آن لب گرم از پافکند سر زنشم چند
در شهد گرفتاری خود بس مگسان را
۵
شد قافله و خسته دلان تشنه بماندند
ای خضر به فریاد رس این باز پسان را
۶
صد نرگس رعناست حسود چمن تو
ای سرو به پوش از گل رخ چشم خسان را
۷
اهلی بسر کوی تواش ترس عسس نیست
مست است و سگ کوچه شمارد عسسان را
تصاویر و صوت

نظرات