
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۴۷۴
۱
دور فلک که جام مرادم نمیدهد
هرگز چو خلق هم دل شادم نمیدهد
۲
من با بتان وفا کنم ایشان جفا کنند
یارب چه شد که عدل تو دادم نمیدهد
۳
پیوند مهر میکنم از بخت خود مدام
با دلبری که هیچ گشادم نمیدهد
۴
میرم بیاد آن لب و وه کاین دل خراب
یک لحظه نگذرد که بیادم نمیدهد
۵
اهلی چو صید یار شوی تشنه لب بمیر
کاین قاتل تو آب به آدم نمیدهد
نظرات