
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۴۸۹
۱
نیاز من نخرد کس، که کس فقیر مباد
بناز حسن فروشان کسی اسیر مباد
۲
به نیم ذره نکرد اعتبارم آن خورشید
به چشم یار کسی اینچنین حقیر مباد
۳
دو دیده بر سر دل شد چو پیر کنعانم
بلای عشق جوانان وبال پیر مباد
۴
هلاک کرد مرا خشم و ناز آن بدخو
کسی خزاب بتان بهانه گیر مباد
۵
علاج زخم دل خود چه میکنی اهلی
جراحت دل عاشق دوا پذیر مباد
نظرات