
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۴۹۲
۱
خوشباس که روزی گل امید برآید
روشن شود این ظلمت و خورشید برآید
۲
بی نور نماند شب تاریک کس آخر
گر مه نبود صبر که ناهید برآید
۳
دولت ز در میکده جو زانکه بجامی
درویش بصد حشمت جمشید برآید
۴
گل یک دو سه روزیست بیا ساغر می گیر
سرمست گلی باش که جاوید برآید
۵
از غیر مجو فیض محبت که محال است
وین میوه محال است که از بید برآید
۶
یاران سخن راست همین است که گفتم
در باغ جهان هرچه بکارید برآید
۷
نومید مشو اهلی از ایام که آخر
مقصود شود حاصل و امید برآید
نظرات