
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۴۹۷
۱
هرکس که چشم مست تو نظاره میکند
مژگان به صد سنان جگرش پاره میکند
۲
جایی که صدهزار سر افتاده هر طرف
در آن میان که زخم مرا چاره میکند؟
۳
رحمی بکن به مردم عالم که هرکه هست
فریاد از آن دو نرگس خونخواره میکند
۴
تا ننگرند روی تو چاووش غیرتت
خلق از وجود در عدم آواره میکند
۵
من خود ننالم از تو به جور و جفا ولی
داد از ستم که بخت ستمکاره میکند
۶
شیرین برفت از نظر و کوهکن هنوز
چون صورت ایستاده و نظاره میکند
۷
اهلی که پارهپاره دل از خویش میبرید
این بار ترک خویش به یکباره میکند
تصاویر و صوت

نظرات