
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۴۹۹
۱
عالم از سیل فنا گرچه خطرها دارد
هرکه در عالم مستی است چه پروا دارد
۲
غم عالم بهل ایخواجه غم خویش بخور
ز آنکه عالم چه غم از ننک و بد ما دارد
۳
ساقی مهوش و یک شیشه می و گوشه امن
هرکه افزود بر اینها سر غوغا دارد
۴
چون کس امروز نداند که سر آرد یا نه
ابله است آنکه چو زاهد غم فردا دارد
۵
اهلی دلشده چونشمع بسی سوخته است
تاکنون در نظر اهل دلان جا دارد
نظرات