
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۵۱۰
۱
آن تقوی ام که از همه کس احتراز بود
تقوی نبود مایه صد کبر و ناز بود
۲
ساقی که می بخرقه این توبه کار ریخت
خوش کرد اگرنه قصه تقوی دراز بود
۳
روشن بود چراغ تو ای پیر زانکه من
هر وقت کآمدم در میخانه باز بود
۴
از جنگ و بحث مدرسه رفتم بمیکده
دیدم میان درد کشان صد نیاز بود
۵
اهلی شکست کار تو میخواست مدعی
بیچاره غافل از کرم کارساز بود
نظرات