
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۵۱۱
۱
چه سود کوشش اگر دوست کام ما ندهد
بسعی خود چه توان کرد اگر خدا ندهد
۲
جلای آینه سینه از خراش دل است
که بی خراش دل عاشقی صفا ندهد
۳
در آنکه سوز دلی نیست یادم گرمی
کسش نصیحت خود همچو شمع جا ندهد
۴
چو مرغ وحشی ام از باغ دهر بیگانه
که نوبهار جهان بوی آشنا ندهد
۵
بغیر سنگ جفا از بتان مجو اهلی
که نخل باغ بتان میوه وفا ندهد
نظرات