
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۵۱۶
۱
دلم از شوق او مصحف چو بهر فال بگشاید
برویم مژده وصلش در اقبال بگشاید
۲
چو مجنون گر نه مشتی استخوان گردم ز هجرانش
همای وصل او کی بر سر من بال بگشاید
۳
چه جای آنکه عاشق را شکایت باشد از محنت
که عاشق نیست گر لب هم بشرح حال بگشاید
۴
دلم از بند و جان از آتشم گاهی برون آید
که ترک مست من بند قبای آل بگشاید
۵
گشاد از بخت اگر خواهی مروزین آستان اهلی
تحمل کن که گر نگشود پار امسال مگشاید
نظرات