
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۵۲۳
۱
دل از غم زار و یارش صحبت اغیار میباید
هلاک جان عاشق را همین در کار میباید
۲
به لاف عاشقی نتوان ز خیل عشقبازان شد
جگر پرخون و دل پُردرد و دل افگار میباید
۳
به اندک عشوهٔ لطفی که از یاری کسی خواهد
تحمل بر جفای دشمنش بسیار میباید
۴
بدان کان نمک یعقوب یوسف را کند همسر
دریغا دیدهٔ بینا درین بازار میباید
۵
بهشت و کوثر و غلمان ترا ارزانی ای زاهد
سخن از یار گو با ما که ما را یار میباید
۶
چه سود از این که میگویم فدایت باد جان من
به گفتن راست ناید کار را کردار میباید
۷
سر کوی تو گلزاریست ای سرو از گلاندامان
چو اهلی عندلیبی هم در این گلزار میباید
نظرات