
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۵۲۹
۱
اطیفه عجب از غمزه نرگست دادند
که عالمی کشد و خاطری برنجاند
۲
خراب مستی آن عاشقم که در گامش
چو جرعه یی بفشانند جان برافشاند
۳
ز باد فتنه میان من و فرج گرد است
سفال باده بیاور که گرد بنشاند
۴
به خاک میدکده تنها نه من فرو ماندم
که صدهزار چو قارون بخود فروماند
۵
ندانم از در دلها چه یافتی اهلی
که همتت دو جهان را بهیچ نستاند
نظرات