اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۵۳۶

۱

مرا حیات ابد از لبت هوس باشد

که می گر آب حیات است یک نفس باشد

۲

بزیر تیغ تو ای شوخ در صف عشاق

کسی که پیش نیامد همیشه پس باشد

۳

تو آفتابی و با ذره کی شوی نزدیک

مرا ز دور همین دیدن تو بس باشد

۴

دلم به سینه صد چاک بی تو محزون است

حزین بود دل مرغی که در قفس باشد

۵

ببخش ساقی اگر جرعه یی دهد دستت

که غایت کرم است آنچه دسترس باشد

۶

بغیر پیر مغان از که التماس کنم

که بی طلب ندهد آنچه ملتمس باشد

۷

بکوی دوست ز طوفان گریه اهلی

کسی نماند و گر ماند تا چه کس باشد

تصاویر و صوت

نظرات