
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۵۴۱
۱
هرکه شد سامان طلب پیوسته دردسر کشد
وقت آن دیوانه خوش کش دردسر کمتر کشد
۲
ساربان گرم ازچه رانی محمل لیلی چنین
نرم ران چندانکه مجنون خاری از پا درکشد
۳
ساقیا غافل مباش از حال خاموشی که او
پرکند ساغر ز خون دیده و دم در کشد
۴
چون مرا از دیدن آن شوخ بیم مردن است
آه اگر روزی بقصد کشتنم خنجر کشد
۵
تنک میبیند جهان بر خویشتن اهلی بسی
رخت ازین عالم مگر در عالم دیگر کشد
تصاویر و صوت

نظرات