
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۵۵۱
۱
دلا، ز تخت سلیمان کسی چه یاد دارد
که عاقبت ببرد باد آنچه باد آرد
۲
مگر نسیم قبولم چو غنچه بنوازد
که کار بسته من روی در گشاد آرد
۳
چو آفتاب کسی کو بلند همت شد
ز سنگ خاره برون گوهر مراد آرد
۴
اگر نه مستی عشق آورد فراموشی
بوصل دل ننهد هرکه هجر یاد آرد
۵
به نیم جرعه عیشی که میکشی خوشباش
که گر زیاده کنی دردسر زیاد آرد
۶
منال اهلی از آن مه که در شریعت عشق
گناه از طرف آن بود که داد آرد
نظرات