
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۵۶۰
۱
آب حیات اگر بسر کوی او رود
شاید که در زمین ز خجالت فرو رود
۲
گر آرزوی حلقه فتراک او کنیم
بسیار سر که در سر این آرزو رود
۳
گر بحث بر سرست به پیش سگان فکن
من کیستم که بر سر من گفتگو رود
۴
هرگز مرید پیر مغان زرد رو نشد
هرجا رود بهمت او سرخ رو رود
۵
دارم هزار نکته شیرین ولی مپرس
وقت سخن گهی است که می در سبو رود
۶
اهلی همیشه دانه خالی چو مور جست
ترسم که زیر خاک درین جستجو رود
نظرات