
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۵۷۵
۱
چند چراغ آه من عمر مرا تبه کند
روشنی جهان شود خانه من سیه کند
۲
گرچه بتان سنگدل رحم به گریه کم کنند
چشمه اشک عاقبت در دل سنگ ره کند
۳
دانه خال نیکوان تخم گنه شود ولی
مستی شوق آدمی کی حذراز گنه کند
۴
در ره عشق میرود کعبه بباد نیستی
مست غروربین که چون تکیه بخانقه کند
۵
خواری گلرخان مرا عبرت خلق کرده است
دم نزد ز عاشقی هر که مرا نگه کند
۶
اهلی شب نشین نفس بی رخ دوست کی زند
مرغ سحر ببوی گل ناله صبحگه کند
نظرات