اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۵۸

۱

هوای دیدنت ای ترک تند خوست مرا

نگاه کن که هلاک خود آرزوست مرا

۲

من شکسته چنان تلخ کامیی دارم

که آب بی لب تو زهر در گلوست مرا

۳

تنم به خواب عدم رفت و همچنان بینم

که با خیال لبت دل به گفتگوست مرا

۴

از آن شبی که چو گل در کنار من بودی

هنوز خرقه صد پاره مشگبوست مرا

۵

کنون که برق فراقم چو نخل بادیه سوخت

چه وقت سبزه و گشت کنار جوست مرا

۶

جگر کبابم و مخمور و تشنه لب امشب

دل پیاله ندارم سر سبوست مرا

۷

چنان فرو شده ام در خیال او اهلی

که وصل دوست نماید خیال دوست مرا

تصاویر و صوت

نظرات