
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۵۸۱
۱
روزی که ماه ابروی آن شوخ کم نمود
روزی بما گذشت که صد سال غم نمود
۲
در سینه تخم مهر چه حاصل دهد که بخت
از زخم ناخنم همه داس ستم نمود
۳
جان بخشدت سگم چو قدم بر سرم نهد
مارا سگ تو هم قدم و هم کرم نمود
۴
تا یافتیم پایه معراج نیستی
راه هزار ساله بما یک قدم نمود
۵
عشق تو بسته بود ره از شش جهت بخلق
هجرت دلیل ما شد و راه عدم نمود
۶
گر راه کعبه بر دگران میزند صنم
اهلی دلش بکعبه دل آن صنم نمود
نظرات