
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۵۹
۱
به هم متاب دگر سنبل پریشان را
یکی مساز به قتلم دو نا مسلمان را
۲
بلای پیر و جوان حسن یوسف است ار نه
چه وقت عشق و جوانی است پیر کنعان را
۳
مجوی شربت وصل از بتان که این مردم
همیشه خون جگر داده اند مهمان را
۴
چو لاله دامنت از خون ما نشان دارد
اگرچه بر زدهای چابکانه دامان را
۵
نسیم گل خبر از یار میدهد اهلی
مرو به باغ که بر باد میدهی جان را
نظرات