
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۵۹۰
۱
یارم به چوگان باختن چون رو به میدان مینهد
از هرکه خواهد گوی سر گردن چه چوگان مینهد
۲
چون غنچه دل پر داغ شد از خنده آن نوگلم
یک لطف ظاهر میکند صد داغ پنهان مینهد
۳
ظلمی که چشمش میکند جای هزار افغان بود
مهر خموشی بر لبم آن لعل خندان مینهد
۴
هرچند چشم مست او استاد سحر و غمزه است
بالای استاد ابرویش از غمزه دکان مینهد
۵
گردون که خون عاشقان بیمزد و بیمنت بریخت
خوش باش کآخر خون ما مزدش به دامان مینهد
۶
از چشم ساقی هر طرف مستان به خون غلتیدهاند
این فتنهها خود میکند بر چرخ تاوان مینهد
۷
اهلی چو یاد آمد مرا آهوی چشم آن پری
مجنونصفت جان از تنم رو در بیابان مینهد
تصاویر و صوت

نظرات