
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۵۹۲
۱
چو غنچه گرچه لبت مهر بر دهان دارد
ز غمزه نرگس شوخ تو صد زبان دارد
۲
ز بسکه باد برد جان عاشقان ز غمت
نسیم کوی تو پیوسته بوی جان دارد
۳
کمال حسن کند اقتضای بد مهری
گمان مبر که کسی یار مهربان دارد
۴
بسینه دل که طپید از خیال غمزه تو
کبوتری است که شاهین هم آشیان دارد
۵
بکوی عشق زیان هر که میکند سودست
کسیکه سود طمع میکند زیان دارد
۶
نعیم هردو جهان کوثرست و آب حیات
شهید عشق هم این دارد و هم آن دارد
۷
بر آستان تو اهلی است سربلند اما
اگر بعرش رسد سر بر آستان دارد
نظرات