
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۵۹۸
۱
عیب دلم کند آن کز دل خبر ندارد
یا درد دل نداند یا دل مگر ندارد
۲
پنهان شدی پری را از حسن و ناز نبود
با آفتاب رویت تاب نظر ندارد
۳
در لاله زار عالم یکدل نمیتوان یافت
کز داغ آرزویت خون در جگر ندارد
۴
خون ریزی دو چشمت ما را چه باک باشد
طوفان اگر بر آید عاشق حذر ندارد
۵
از ما بسنگ طعنه ناصح چه فیض یابی
بگذار سنگ و بگذر کاین نخل بر ندارد
۶
ای همنشین خبر کن کز جذبه محبت
لیلی شدست مجنون مجنون خبر ندارد
۷
از آفتاب وصلش هر ذره گشت ماهی
اهلی چه شد که ما را از خاک بر ندارد
تصاویر و صوت

نظرات