
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۶۰۱
۱
هر که فکر از برق آه عاشق مسکین کند
تکیه کی بر بیستون چون صورت شیرین کند
۲
گر ز ناکامی بپای شمع خود پروانه سوخت
کام او این بس که شمعش گریه بر بالین کند
۳
کی دعا فریادرس گردد چو دشمن گشت دوست
گر دعا گوید مسیح و جبرییل آمین کند
۴
باز میخواهد که گردد مهربان با ما ولی
چرخ بد مهر از حسد مشکل که ترک کین کند
۵
راست میگوید که حدم نیست وصل اما چه شد
گر به پیغام دروغی خاطرم تسکین کند
۶
دعوی معجز کند همچون مسیحا شیخ شهر
گر حدیثی از لب او مرده را تلقین کند
۷
وصف رخسار بتان نازکتر از اهلی که کرد؟
بلبلی باید که وصف لاله و نسرین کند
نظرات