
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۶۱
۱
کس نبودش خبر از زشتی و زیبایی ما
آتش دل علم افروخت به رسوایی ما
۲
ما ز صد نکته حسن تو یکی می بینیم
بیش ازین نیست در آیینه بینایی ما
۳
یوسفا، با همه حشمت نظری کن که هنوز
سر سودای تو دارد دل سودایی ما
۴
آن چنان زد ره ما لعل تو ای آب حیات
که بشست از دل ما نقش شکیبایی ما
۵
اهلی استاد تو عشق است سخن گو که برد
زنگ از آیینه دل طوطی گویایی ما
نظرات