اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۶۱۵

۱

گشتیم پیر و یار همان نوجوان که بود

مردیم و آرزوی دل ما همان که بود

۲

ای سرو، نرگس تو مرا کشت یا قدت؟

بهر خدا که راست بگو آنچنان که بود

۳

کس در زمان حسن وفا از بتان ندید

تنها درین زمانه نه که در هر زمان که بود

۴

تن خاک گشت و باد بهر گوشه میبرد

سر همچنان فتاده آن آستان که بود

۵

پنداشتم که زنده بجانم چو یار رفت

معلوم شد که یار که بودست و جان که بود

۶

مارا نمانده است بجز مشتی استخوان

پیش سگت بتحفه کشیدیم آن که بود

۷

کردند دیگران به زبان کار خود درست

اهلی همان شکسته دل بی زبان که بود

تصاویر و صوت

نظرات