
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۶۳۱
۱
بر شمع فلک حسنت آن لحظه که ناز آرد
از جلوه گه نازش با خاک نیاز آرد
۲
گر طایر قدسی را بر خال تو چشم افتد
از سیر حقیقت رو در دام مجاز آرد
۳
جانبخش لبی داری کاندم که سخن گوید
از وادی خاموشی صد گمشده باز آرد
۴
ای ظالم کافر دل وی کافر ظالم خو
داغ تو مرا تا کی در سوز و گداز آرد
۵
هرچند ز ناز آن مه آزرده کند دلها
اهلی تو نیاز آور شاید که بناز آرد
نظرات