
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۶۳۳
۱
در ره دوست که باشد؟ که جفایی نکشد
کیست کز رهگذر عمر بلایی نکشد
۲
کی گشاید دل من تا ز میان چو تویی
نگشاید کمر و بند قبایی نکشد
۳
تشنه وصل تو ای چشمه خضریم ولی
تا نصیبی نبود کار بجایی نکشد
۴
ایکه آسوده دلی بر دل ما نیش مزن
که جفایی نکند کس که سزایی نکشد
۵
اهلی گمشده در راه تو ای کعبه دل
چکند گر نزند گامی و پایی نکشد
نظرات