
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۶۴۰
۱
چون غنچه بیدل تنگیی کسرا لبی خندان نشد
یوسف عزیز مصر هم بی خواری زندان نشد
۲
چندانکه دیدم ای پری جور ترا نامردمم
گر در دلم از جور تو مهر تو صد چندان نشد
۳
دور از تو بودم تنگدل تا نامدی سویم دگر
چونغنچه ام نگشود دل چون گل لبم خندان نشد
۴
دیوانه باشد عاقلی کو پند مجنون میدهد
درمان درد عاشقان پند خردمندان نشد
۵
از عشق و مستی زاهدان اهلی اگر منعم کنند
من رند عاشقپیشهام کس مانع رندان نشد
نظرات