
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۶۵۰
۱
در خواب گنج وصلت جان خراب ببیند
مفلس خراب گنج است اما بخواب بیند
۲
هر گه که مست آیی از بزم غیر بیرون
عاشق ز داغ غیرت خود را کباب بیند
۳
آنرا که ساقیی تو لب تشنه بایدش مرد
گر گرد خود ز گریه صد جوی آب بیند
۴
صاحب نظر چو یابی بر رخ چه پرده پوشی
کو آفتاب رویت از صد حجا بیند
۵
بیند سزای خود را هم در کنار در دم
گر بی تو چشم گریان در آفتاب بیند
۶
بیدار بخت مستی کز خواب سر برآرد
و اندر نظر چو نرگس جام شراب بیند
۷
شیرین لبا، به اهلی لطفی نمای یکره
تا کی ز نوش لعلت زهر عتاب بیند
نظرات