
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۶۵۲
۱
صید دست آموزم و قدرم نمیدانی چه سود
میزنی سنگم چه بگریزم پشیمانی چه سود
۲
اینزمان آیینه بی گر دست بنما روی دل
ورنه آنروزی که گردش گرد بنشانی چه سود
۳
بر فقیران چون گشایی گوشه چشم از کرم
گر گره بر روزنی از چین پیشانی چه سود
۴
منکه عمری سوده باشم چهره بر خاک رهت
گر بدامن گردی از رویم بیفشانی چه سود
۵
اهلی لب تشنه آنساعت که جان دور از تو داد
جان من سر تا قدم گر آب حیوانی چه سود
تصاویر و صوت

نظرات