
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۶۵۳
۱
غم و فرح بمن می پرست میگذرد
که در دو صاف جهان هر چه هست می گذرد
۲
نه آنچنان گذرد عیش ما که میخواهیم
ولی بهمت رندان مست می گذرد
۳
چو بخت نیست به شیرین کجا رسد فرهاد
درین معامله کی زوردست می گذرد
۴
دلم چو غنچه ازان گل چه طرف بر بندد
که چون نسیم بقصد شکست می گذرد
۵
عجب که خانه عاشق نیفتد از بنیاد
که سیل گریه اش از پای بست می ذرد
۶
نشسته یی بدر صبر تا به کی اهلی
بپای خیز که کار از نشست می گذرد
نظرات