
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۶۵۵
۱
نیشکر قامت من آنکه دل من دارد
سبز تلخی است که شیرینی ازو می بارد
۲
تا چه برمیدهد آخر غم آن سرو که دل
روزگاری است که این تخم بلا میکارد
۳
شکرین لعل لبش را سپه خط چو گرفت
چون مگس عاشق مسکین پس سر میخارد
۴
آخر ای همنفسان کیست که از راه کرم
خاری از پای من سوخته بیرون آرد
۵
بار دل چند کشی اهلی ازین سنگدلان؟
باری از جان تو این بار خدا بردارد
نظرات