اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۶۶۱

۱

یک بوسه هرگزم لب سیمین بری نداد

هرگز نهال عاشقی ما بری نداد

۲

مادر خمار حسرت و پروانه گرم وصل

دولت بعاشقان تو بال و پری نداد

۳

هر ساغرم که داد فلک گرچه زهر بود

تا خون نکرد در دل من دیگری نداد

۴

زهر از کف تو همچو شکر میخورم که بخت

هرگز به طوطیی به ازین شکری نداد

۵

از خشک و تر چه پیش تو آرم که طالعم

غیر از دهان خشکی و چشم تری نداد

۶

جز حسرت از نظاره یوسف ز جان چه سود

مارا که بخت چون همه سیم و زری نداد

۷

اهلی که مست وصل بتان بود عاقبت

مرد از خمار هجر و کسش ساغری نداد

تصاویر و صوت

نظرات