
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۶۸۴
۱
نسیم گل دگران را دماغ تازه کند
مرا چو مرغ چمن درد و داغ تازه کند
۲
چو لاله دامن صحرا گرفته ام بی دوست
که داغ حسرت من گشت باغ تازه کند
۳
فراغت همه کس درد دل برد اما
مراست درددلی کش فراغ تازه کند
۴
تنم شوق همچون چراغ سوزد اشک
چه روغنی است که سوز چراغ تازه کند
۵
دماغ اهلی مسکین بسوزد آتش غم
ببخش جرعه خود تا دماغ تازه کند
نظرات