
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۶۸۶
۱
دنیا همه هیچ است و وفا هیچ ندارد
بر هیچ منه دل که بقا هیچ ندارد
۲
ساقی می نوشین منه از دست که دوران
در جام بجز زهر بلا هیچ ندارد
۳
خورشید من از لطف سراسر همه مهر است
با من بجز از جور و جفا هیچ ندارد
۴
بی شمع رخش نیست صفا خانه دل را
گر کعبه بود هم که صفا هیچ ندارد
۵
بحر کرم است آب حیات دهنش لیک
آن بحر کرم بخش گدا هیچ ندارد
۶
آراسته شد از خط سبزش چمن حسن
بی سبزه چمن نشو و نما هیچ ندارد
۷
اهلی است گدای تو از آن زدبدعاست
در دست گدا غیر دعا هیچ ندارد
نظرات