اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۶۸۷

۱

زبسکه روزم از آن مه ملال می خیزد

شبم بکشتن خود صد خیال می خیزد

۲

نهال قد بتان جمله فتنه انگیزند

ندانم از چه زمین این نهال می خیزد

۳

بسوز کوکب بخت زبون من ایماه

کزین ستاره مدامم و بال می خیزد

۴

رسید وصل مرا چشم زخم هجر آری

شرار فتنه ز شمع وصال می خیزد

۵

چه گلشنی است جمالت که از عرق دروی

هزار چشمه آب زلال می خیزد

۶

نمیدمید گل و سر و اگر بدانستی

که از قد تو صدش انفعال می خیزد

۷

مگر پیام ترا مرغ جان برد اهلی

که باد صبح بسی خسته حال می خیزد

تصاویر و صوت

نظرات