
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۶۸۹
۱
از خاک رهم عشق بر افلاک برآرد
چون ذره مرا مهر تو از خاک برآرد
۲
تا رفت گل روی تو از گلشن چشمم
مژگان در چشم از خس و خاشاک برآرد
۳
شبها بسر خاک شهیدت نه چراغ است
آهی است که او از جگر چاک برآرد
۴
از آه من آسوده نباشد ملایک
کاین آتش دل دود ز افلاک برآرد
۵
بزدود مه روی تو از صیقل ابرو
هر زنک که آیینه ادراک برآرد
۶
هر خار که آلوده بپای سگت از خون
چشم از مژه اشک فشان پاک برآرد
۷
شد در صدف دیده اهلی در اشکی
هر ژاله که آن روی عرقناک برآرد
نظرات