اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۶۹۰

۱

آگه از شمع رخش هم عاشقی چون من شود

هر کجا در گیرد آتش سوزاو روشن شود

۲

یارمیباید که باشد، خانه گو ویرانه باش

زانکه گر گلخن بود از روی او گلشن شود

۳

عشقبازان را بدل باری که خوانندش بلا

دانه مهری بود پرورش خرمن شود

۴

شوخ خونخواری که هر کس دید آهی میکشد

آه از آنجانی که آن خونخواره را مسکن شود

۵

گرتنت سوزد چو شمع از عشق اهلی غم مخور

عاشق آزاده کی هرگز اسیر تن شود

تصاویر و صوت

نظرات