اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۶۹۸

۱

دیده هر که از هوس سوی تو سیمتن بود

غرقه بخون دل شود گر همه چشم من بود

۲

آه که گیردم نفس راه گلو ز بخت بد

در نفسی که بامنش یار سر سخن بود

۳

می بدهم که بیخودی می نهلد که چون منی

خون خورد و لب تواش پیش لب و دهن بود

۴

گر بگشایی ام کفن لاله صفت ز بعد مرگ

زآتش داغ غم دلم سوخته در کفن بود

۵

مردم روزگار را ماتم اگر ز مردن است

اهلی نا امید را ماتم زیستن بود

تصاویر و صوت

نظرات