
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۷۰۸
۱
یار از سر کوچه چو مه برآمد
هر گوشه هزار وه برآمد
۲
برخاست قیامتی که در صبح
ماه شب چارده برآمد
۳
سرمست به خانقه گذر کرد
فریاد ز خانقه برآمد
۴
مقصودم از او هلاک خود بود
مقصود بیک نگه برآمد
۵
یعقوب صفت بسوخت اهلی
تا یوسف او زچه برآمد
نظرات