اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۷۱۰

۱

تا تورا آرزوی همنفسی با من شد

هر کجا همنفسی بود بمن دشمن شد

۲

در علاج دل بیمار که چونشمع بسوخت

سعی بسیار نمودیم و دوا کشتن شد

۳

بسکه اندیشه خالت ز دل من سر زد

آخر این تخم بلا در دل من خرمن شد

۴

خلق را دوش گمان شد که مرا خانه بسوخت

بسکه دود از جگر سوخته بر روزن شد

۵

نیکبختان همه در گلشن مقصود شدند

اهلی سوخته دل بود که در گلخن شد

تصاویر و صوت

نظرات