
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۷۱۳
۱
هرچند که گفتم غم دل سود ندارد
میسوزم و هیچ آتش من دود ندارد
۲
منت ز طبیبان نکشد خسته دلی کو
اندیشه مرگ و غم بهبود ندارد
۳
از من که گذر کرد؟ که چون لاله بدامن
داغی ز سرشک جگر آلود ندارد
۴
از ناله بلبل چه شکیبد دل شیدا
کاشفته سر نغمه داود ندارد
۵
دل پیش سگ انداز که از بهر تو عاشق
جان را چه وجودست که موجود ندارد
۶
خوشباش که هر بنده که در عشق خریدند
اندیشه سلطانی محمود ندارد
۷
اهلی که چو پروانه شد از عشق تو سرمست
جز سوختن از وصل تو مقصود ندارد
نظرات