
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۷۲
۱
نقشبندی که کسان عاشق و مستند او را
گو چنین ساز بتی تا بپرستند او را
۲
زاهدان سنگ که بر شیشه میخواره زدند
نه همان شیشه که دل نیز شکستند اورا
۳
عالمی گر بکشد کیست که گوید که مکش
کز محبت همه کس واله و مستند اورا
۴
شهسوارا بگذار این که ببوسم باری
پای صیدی که به فتراک تو بستند اورا
۵
داغ عاشق منگر خوار که شد مردم چشم
مگسانی که بر آن داغ نشستند اورا
۶
چشم صیاد تو شوخیست که صاحبنظران
با همه زیرکی از دام بجستند او را
۷
شمع رخسار تو را سوخته یی چون اهلی
نبود زین همه پروانه که هستند اورا
نظرات