اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۷۲۲

۱

عیسی دم من کز نفسش جان بتن آید

گر مرده حدیثش شنود در سخن آید

۲

ماییم و سجودی و نیازی بر آن بت

جز سجده دیدار چه از برهمن آید

۳

چون لاله ز داغت کفنم گر بگشایند

بیرون کف خاک سیهم از کفن آید

۴

نامردم اگر از ستم دوست بنالم

گر محنت عالم همه بر جان من آید

۵

هر دلکه سفر کرد چو اهلی بسوی دوست

بسیار غریب است اگر با وطن آید

تصاویر و صوت

نظرات