اهلی شیرازی

اهلی شیرازی

شمارهٔ ۷۳۱

۱

گرچه از عشق بتان صبر و دل و هوشم شد

باز عاشق شدم آن جمله فراموشم شد

۲

هیچ سروی نگرفتم به بر از یاد قدش

که نه در خون دل آغشته در آغوشم شد

۳

چاک دامان قبا بر زده از من چو گذشت

چاکها در دل از آن سرو قبا پوشم شد

۴

دوش ساقی بیکی جرعه که در کارم کرد

سبحه رفت از کف و سجاده هم از دوشم شد

۵

اهلی از تلخی هجران نکنی ناله که چرخ

نیش زد هرکه از او آرزوی نوشم شد

تصاویر و صوت

نظرات