
اهلی شیرازی
شمارهٔ ۷۳۶
۱
با فتنه چشم تو چه تدبیر توان کرد
خوابم نه چنان است که تعبیر توان کرد
۲
باز آی و نگهدار دلم را که ز هجرت
مجنون نه چنانشد که بزنجیر توان کرد
۳
ب مصحفرخسار تو ریحان خط سبز
آن سحر نپرداخت که تفسیر توان کرد
۴
گر حکم بکشتن کنی ام چاره هلاک است
حکم تو نه آن است که تغییر توان کرد
۵
این قصه محال است که افسانه و افسون
هرگز پری یی همچو تو تسخیر توان کرد
۶
مارا بجز از تیر دعا هیچ بکف نیست
کی مرغ هوس صید بدین تیر توان کرد
۷
اهلی ز فراق تو بجان باز نماند
آنروز کزین مرحله شبگیر توان کرد
تصاویر و صوت

نظرات